دانلود رایگان کتاب الکترونیکی آشنایی با RFID به زبان فارسی را از اینجا دانلود نمایید
پرونده میفیلد اگر چه روزهای سختی را برای اف.بی.آی رقم زد، اما بدونشک نقطه عطفی برای تحقیق و بررسی علمی در زمینه اثرانگشت و میزان ارزشگذاری آن در اعلام حکم نهایی دادگاههای قضایی بود. بررسیهایی که نشان دادند از دیدگاه علمی این اثر همیشه قابلاستناد نیست.
مارس 2004 (اسفندماه 1382): انفجار تروریستی در قطارهای شهری مادرید که بیش از 191 کشته و 2000 زخمی برجای گذاشت، دنیا را به تعقیب بینالمللی عاملان این جنایت واداشت. تنها چند روز بعد پلیس اسپانیا موفقشد از چندتایی چاشنی عملنکرده که درون بستهای در اطراف منطقه انفجار رها شده بودند، یک اثرانگشت ناقص را کشف کند. بلافاصله اثرانگشت مورد نظر در اختیار سایر کشورها نیز قرار گرفت و کمتر از دوماه بعد، اف.بی.آی (پلیس فدرال ایالات متحده)، براندون میفیلد، یکی از وکلای ایالت اورگان را بر پایه مطابقت اثرهای انگشت دستگیر کرد.
تنها 20 روز بعد و با دستگیری یک تبعه الجزایر که پش از اینهم توسط پلیس اسپانیا به دلیل حملات تروریستی دیگری تحت تعقیب بود، بیگناهی میفیلد اثبات شد. مقایسه اثرانگشتها هم نشان داد که اثر دوم با نمونه کشفشده انطباق بیشتری دارد. در نهایت اف.بی.آی پذیرفت که در تحلیل اثرانگشت نمونه، چندین مورد اشتباه سهوی مرتکب شده است.
اما پرونده میفیلد به مرجعی برای تحلیلهایی از اثرانگشت تبدیل شد که میتوانند افراد بیگناه را بیآنکه عمدی در کار باشد گناهکار جلوه دهند. البته این تنها نمونه نیست. ارین موریس، روانشناس و همکار دفتر وکلای تسخیری لوسآنجلس با بررسی پروندههای قضایی ایالات متحده در چندین دهه گذشته، موفقشده فهرستی 25 تایی از تحلیلهای نادرست را گردآوری کند.
مشاهدات او نشان میدهند تشخیصهای قدیمی همگی بر پایه فرضیاتی بنا شدهاند که هیچ پایه تجربییی ندارند. آکادمی ملی علوم ایالات متحده (ان.ای.اس) نیز سال گذشته در گزارشی اعلام کرد، با اینکه انگشتنگاری حامل اطلاعات باارزشی است، اما از لحاظ علمی چندان قابلاستناد نیست.
به گزارش نیچر، پرونده میفیلد، فهرست خطاها و این گزارش اخیر، باعث شد متخصصان انگشتنگاری و دولت آمریکا بخواهند حقیقت آشکار شود و به نظر میرسد تنها راه رسیدن به پاسخ نهایی جمعآوری وسیع اطلاعات و دستهبندی آنها باشد. به عنوان مثال در آغاز سال جاری میلادی، بخش تحقیقاتی وزارت دادگستری ایالات متحده و مؤسسه ملی دادگستری این کشور اولین برنامه جامع تحقیقاتی برای طبقهبندی انگشتنگاریها-شامل نمونههای کامل، محو یا ناقص را - بر اساس پیچیدگی ظاهری آنها آغاز کردهاند تا میزان خطا در هر دسته ازریابی شود. آیتیل درور، روانشناس ادراکی دانشگاه کالج لندن که در این مطالعه شرکت داشته است، میگوید: «تعداد بسیارزیادی از این آثار مشکلساز نبودند. اما اگر تنها 1% آنها قابلیت تفکیک کافی نداشته باشند، سالانه امکان هزاران اشتباه بالقوه وجود خواهد داشت».
اثر انگشت
حتی سرسختترین مخالفان انگشتنگاری هم به اینکه این تکنیک از دیگر روشهای شناسایی مبتنی بر آزمایش موها، تعیین گروه خون یا هر روش دیگری مگر تعیین دی.ان.ای فرد به مرتب دقیقتر است، اذعان دارند. برجستگیها، فرو رفتگیها و شکل نهایی خطوط سر انگشتان درون رحم شکل میگیرد و مجموعهای بسیارپیچیده از وراثت و محیط را تشکیل میدهد، آنقدر که حتی دوقلوهای یکتخمکی هم اثرانگشت یکسانی از خود به جا نخواهند گذاشت. به علاوه این خطوط تا پایان عمر ثابت میمانند و به دلیل چربی طبیعی پوست، همیشه پس از لمس، اثری از خود به جا خواهند گذاشت.
به همین دلیل چیزی که میتواند گمراهکننده باشد، باید پس از باقیگذاشتن اثر رخ دهد و با توجه به اینکه اغلب متخصصان انگشتنگاری سالها آموزش دیدهاند، به نظر میرسد، بیش از خطای انسانی باید نگران دستورالعمل چهار مرحلهای شناسایی اثرانگشت که در بسیاری از کشورهای جهان رایج است، باشیم. این دستورالعمل که ACE-V نام دارد، سرنام چهار مرحله متوالی تحلیل، مقایسه، ارزیابی و تأیید نهایی است. خط فاصله نشان میدهد تأیید نهایی باید توسط شخص دیگری انجام بگیرد.
در مرحله اول تحلیل سه طرح اصلی که شامل حلقهها، مارپیچها و منحنیها میشوند، بررسی خواهند شد. با تشخیص طرح اولیه در مرحله دوم تمرکز روی نکات ظریفتری مانند انشعابهای گرفتهشده از برآمدگیها و نقاط پایانی آنها خواهد بود. در بسیاری از موارد مرحله دوم تعیینکننده است. اگر احتمال خطا و جود داشته باشد، میشود در مرحله سوم شکل لبه برآمدگیها یا طرح پرزها را نیز بررسی کرد.
پس از اتمام مرحله تحلیل، مقایسه نمونه با نمونههای پیشین آغاز میشود که شامل بازبینی برای تعیین شباهتها یا تفاوتها با نمونههایی است که پیش از این وجود داشته، از بایگانی استخراجشده یا متعلق به مظنون هستند. این بخش از دهه 1360/1980 تاکنون به صورت خودکار انجامشده و در دهه 1990/1370 بهبود پیدا کرده است. البته در مرحله نهایی این متخصص است که به صورت چشمی نمونهها را تفکیک خواهد کرد.
مطابق دستورالعمل ACE-V در گام سوم، یعنی ارزیابی، متخصص باید به یکی از این سه نتیجه برسد:
1- شناسایی که به معنی تشخیص اثرانگشت است
2- مردود شدن اثر که باید حداقل یک تفاوت آشکار با نمونه اولیه وجود داشته باشد
3- غیرقاطع که نشان میدهد اثر به اندازه کافی برای تشخیص و اعلام نظر واضح نبوده است.
در واقع سیستم به شکلی طراحیشده که خطاها بیشتر به سمت تشخیص منفی نادرست بروند تا اینکه بیگناهی گناهکار تشخیص داده شود.
با این وجود، پروندههای نادری مانند میفیلد نیز وجود دارند که بیشتر حاصل مجموعهای از اشتباهات بودهاند. نمونه دیگری هم در اسکاتلند اتفاق افتاده است: بازرسان در یک صحنه قتل اثرانگشت یکی از مأموران پلیس را پیدا کردند که تنها پس از جلسات متعدد داخلی و بررسی مجدد انگشتنگاریها بیگناهی او اثبات شد. پرسش اصلی اینست که چرا اصلا چنین اشتباهاتی رخ میدهند؟
در کتاب «چالشها در انگشتنگاری» یکی از علل خطای انسانی، تخلف از دستورالعمل ذکرشده و انجام همزمان مرحله تحلیل و مقایسه با یکدیگر به دلیل کاهش زمان این فرایند ذکر شده است. اف.بی.آی نیز این همزمانی را به عنوان یکی از دلایل خطا در پرونده میفیلد پذیرفته است.
اشتباهات در انگشتنگاری
بخش دیگری از خطاها به این برمیگردند که دستورالعمل گاهی تصریحنشده است، به عنوان مثال مرحله تأیید نهایی باید توسط فرد دیگری صورت بگیرد ولی در اغلب موارد این فرد در همان بخشی کار میکند که مراحل پیشین صورت گرفتهاند و خواهناخواه در جریان پرونده قرار دارد. علاوه بر این مطالعات نشان میدهند اطلاعات اولیه هر پرونده به طور متوسط میتواند 17 درصد از متخصصان را تحتتأثیر قرار دهد و اطلاعات چیزی نیست که در دستورالعمل فعلی از ارسال آن جلوگیری شده باشد.
اما مهمترین ایرادی که منتقدان این روش به آن وارد میکنند، اینست که تحلیل انگشتنگاری اساسا یک مسئله فردی و ذهنی است، چرا که اغلب اثرهای انگشت کشفشده ناقص یا محو هستند و تحلیل آنها پرونده به پرونده و فرد به فرد متفاوت خواهد بود.
عده دیگری از منتقدان بحث صلاحیت متخصصان انگشتنگاری را مطرح کردهاند. مسئله بسیارپیچیده است، چرا که اغلب این افراد تا سالها بعد هم نمیدانند آیا درست تصمیم گرفتهاند یا نه!
برای کاهش خطای انسانی پلیس منچستر تصمیمگرفته بخش انگشتنگاری را از سایر بخشهای مرتبط جدا کند تا احتمال درز اطلاعات اولیه پرونده به این بخش به حداقل تقلیل پیدا کند. اما در ایالات متحده هنوز هم در اغلب ایالتها بخش انگشتنگاری جزیی از اداره پلیس است. علاوه بر این در پلیس منچستر دیگر همکاران بخش انگشتنگاری در جریان نوع پرونده همکارانشان نخواهند بود و در صورت محو یا ناقصبودن اثرانگشت، نتیجه را غیرقابل استناد اعلام خواهند کرد.
موضوع دیگری هم وجود دارد که میتواند به خطای انسانی دامن بزند و آن کیفیت چاپ اثرانگشت کشفشده در صحنه است. متخصصان معتقدند، هیچ بازآفرینییی بینقص نیست و این هم میتواند احتمال تشخیص نادرست را افزایش دهد. از دیدگاه آنها اگر ابهامی در تشخیص وجود دارد یا اثرانگشت مشابه دیگری هم شناساییشده، باید به دادگاه اعلام شود.
میشود با شناخت بهتری از گستردگی طرحهای مورد استناد در مرحله دوم تحلیل اثرانگشت یا «مقایسه» در ملیت های گوناگون، کار را برای متخصصان انگشتنگاری سادهتر کرد، اما متأسفانه هنوز چنین تحقیقی در سطح گسترده انجام نشده است.
نکته دیگر ارزشگذاری اثر انگشت در تصمیمگیریهای قضایی است. به نظر میرسد باید فرهنگ قضایی نیز انتظار تغییراتی را داشته باشد. چرا که علم میآید تا به بخش مؤثری از تصمیمهای نهایی پروندههای قضایی بدل شود.